«پائیز»ی که زمستان یخبندانش بینم!
ا.نیکیار ا.نیکیار

بازهم آقای ...، بلی همانی که محبوب الله زارع شده بود، اینبار وحید احمد پائیزاز آب در آمده وبه نيرنگ پر رنگ خود ادامه میدهد.

بهر رنگی که خواهی جامه میپوش

من از طرز خرامت می شناسم

 

بلی! خرامیدن هم د نیائی دارد. مثلاً هرکسی بخود اجازه داده نمیتواند مانند مثلاً فلان شخص که جای ومقامش واضح است، وبجای او بخرامد. خرامیدن هم مقامی دارد.پس جامه های رنگارنگ را برتن مکن ، همانی هستی که بودی. این  هم بجای مقدمه که :

«اگر در خانه کس است          یک حرف بس است»

اخيراً آقای پائيز در سايت انترنتي اصالت تبليغات ناروایی را عليه نهضت فراگير براه انداخته است که اجمالاً در اينجا به جواب ايشان مي پردازم.

چند کلمه ای هم باردیگر درباره استفاده از نام مستعار:

استفاده از نام مستعار حق مسلم هر کسی است ولی سوً استفاده ازنام مستعار اخلاقاً مجاز نیست. سوال مطرح میشود که مرز بین استفاده وسوً استفاده از نام مستعار را چه کسی تعین می کند ویا چه معیار هائی در این زمینه می تو اند  وجود  د اشته باشد؟من معتقدم که عرف اخلاقی وعقل سلیم قادر اند این مرز را به ساده گی تعین کنند . به نظر من یک معیار بسیار ساده بشیوه زیرین اگر بکار برده شود مشکل ما را حل خواهد کرد:

در شرایط عادی نام مستعار را باید در مواردی بکار برد که هدف از آن صدمه زدن به دیگران نباشد.اگر ما این اصل اخلاقی را بکار نبندیم اصولاً اثری راکه ارائه میدهیم در برابر عقل سلیم بی ارزش است. موارد بسیار زیادی وجود دارد که استفاده از نام مستعار را اخلاقاً مجاز میسازد.مثلاً در  شرایط ترور واختناق که جان انسانها با ابراز نظر شان در خطر می افتد استفاده از نام مستعار کار بسیار عتاقلانه ای است.

در شرایط عادی استفاده از نام مستعار برای توضیح مطلبی ویا دفاع از راه وشیوه ای ونه تعرض به دیگران، کاری است نجیبانه ونشانی د ارد  از تواضع در حالیکه ضربه زدن به دیگران از پشت سنگر نامرئی اسم مستعار به قول مردم ما «کار ناجوانمردانه ای است». یکبار دیگر یاد آوری می کنم که اگر قرار باشد موضع کسی را مورد حمله قرار بدهیم از نام مستعار استفاده نخواهیم کرد در  حالیکه دفاع از مواضع خود را بسان دیگر سر بازان گمنام همین راه کار درستی میدانیم. اما بعد:

این بار آقای باصطلاح وحید احمد پائیز بازهم فکر می کند بیل وگلنک برداشته ودر پی تخریب خانه ما است ، نکند این وهم وخیالی بیش نباشد وآقا سوار بر یابوی مردنی با شمشیر چوبی به جنگ آسیاب بادی رفته است. چنین است که  ایشان بمثابه دایه مهربانتر از مادر بحیث مدافع رفیق ببرک کارمل زنده یاد قد علم کر ده ومارا مورد ملامت قرارداده است که گویا رفیق بریالی زنده یاد را بر رفیق کارمل زنده یاد ترجیح داده ایم. او به زبان بی زبانی  می خواهد تد اعی کند که این تفاوت ناشی از اختلاف بین رفیق کارمل ورفیق بریالی  است ونهضت فراگیر جانب رفیق بریالی را گرفته است. اگر چنین نیست پس او چه می خواسته است بگوید؟  بلی! حالا دیگر کسانی که تا دیروز رفیق بریالی فقید را مورد ملامت قرار میدادندکه گام به گام بجای ر فیق کارمل فقید سیاستهای اورا در عمل پیاده می کند، امروز آن دو بزرگمرد را در ذهن  خود ، در برابر هم قرار میدهند و به شیوه های بسیار نادرستی ادعا د ارند که گویا  نهضت فراگیر د موکراسی و ترقی افغانستان چنین تمایزی را قائل شده است.نه آقا چنین نیست ونمیتواند باشد .

برای ما جای سوال جدی در این است که آقایانی که از مخالفین سر سخت رفیق کارمل بود ه اند  چطور که یکباره مانند دایه مهربانتر از مادر به فکر این «پشتیبانی» از رفیق کارمل آن هم در برابر برادر همنظر وهمراه وهم رزم اوشدند؟

بیا برادر ساده برایت می گویم که خاک خشک به دیوار نمی چسبد! این حرفهارا کنار بگذار. تنها  دیوانه ها به این حرف ها باور خو اهند کرد.

برای اینکه این مبحث را خاتمه بدهیم صرفاً یاد آوری می کنم که در  کشور ما وشما بر پایه عرف دینی بعد از مرگ انسانها هفته وچهلمین روز وسال وفات رابا ختم قران کریم برگذار می کنند  ومحفلی که در کابل برگذار شده بود بخاطر سال وفات رفیق بریالی بود.لطفاً درین مورد از سوء تفاهمات،  سوء استفاده نکید.

آقای «پائیز» که انشاءالله در نوشته های بعدی به زمستان یخبندان اندیشه گذر نکند، از روی لطف بزرگوارانه خویش، شان نزول فرموده و نوشته مجلس موسسان نهضت فراگیر در مورد یازدهمین سال وفات رفیق کارمل را بی محتوی خوانده اند. شاید چنین باشد که اگر به قضاوت اهل قلم ودانش چنین بود ما به آقای «پائیز» احسنت خواهیم گفت ولی اگر  خلاف آن رخ داد نفرین دادن کار ما نیست بگذار دیگرانی که با انصاف هستند واز روی انصاف در غضب خواهند بود، این کار را بکنند. هیچ میزانی برای سنجش نتیجه این پیشنهاد خود ند اریم ولی اگر توفیق دست بدهد واین اند یشه در بین عده ای جان بگیرد، اقای «پائیز» و « زمستان » و «جهنم» وغیره را در غیض خود خواهد کوبید. خوب حالا بیائیم در مورد اینکه کجای این نوشته بی محتوی است:

مجلسس موسسان می نویسد:

« به هر اندازه ای که از تاریخ اول دسامبر سال 1996 دورتر میرویم به همان مقیاس درک ودید ما از نقش بزرگ تاریخيي که رفیق ببرک کارمل در شرایطی بسیار نا هموار وآگنده از دشواری ها ایفا نمود،روشن تر میگردد.گذشت هر روز حقانیت مجموعه زنده گی آگاهانه ببرک کارمل را متبارز تر نشان میدهد.

 ببرک کارمل نیم قرن تمام برای خوشبختی مردم افغانستان زنده گی خود را وقف مبارزه ای آگاهانه ودشوارانقلابی کرد.او به معنی واقعی کلمه رهبر روشن ضمیر یک ملت بود.»

همینجا بی محتوی است؟ نه؟ خیلی خوب .پس اینجا چطور؟

« رفیق ببرک کارمل به مثابه روشنفکر ترقی خواه یکی از بنیادگذاران عمده راه نوینی در مبارزه اجتماعی بخاطر بهروزی زحمتکشان در کشور ما بود.

ببرک کارمل با درک عمیق ازاندیشه های ترقی خواهانه دوران توانست در راس حزب دموکراتیک خلق افغانستان مردم کشور رااز کوره راههای نبرد بسوی پیروزی های چشمگیری رهبری نماید.بررسی تاریخی عینی وفارغ از بغض وکینه توزی های مسلط دردورانهای شکست جنبش وگذار به مرحله جدیدنشان خواهد داد که ببرک کارمل یکی از شخصیتهای بزرگ تاریخ افغانستان است.

در هر مرحله ای جنبشها رهبران وسمبولهای نبرد وقهرمانان مختص بخود را ارائه داده اند که کمتر از آنها میتوانند از محدوده منطقه یا جنبش یا ایديولوژی خود فراتر تاثیر گذار باشندزیرا ایفای نقش رهبر یک ملت مستلزم نه تنهااندوخته اندیشوی ودانش سیاسی واجتماعی است بلکه رهبر بایستی بتواندازتمام مردم یک کشورنماینده گی کرده واز لحاظ فکری  توان گشودن راه مبارزه از میان انبوه معضلات زنده گی با جسارت وابتکار متداوم را داشته باشد.با سربلندی تمام میتوان گفت که ببرک کارمل چنین رهبری بود.»

می بینم که ظاهراً با این قسمت هم موافق هستید ورنه از رفیق کارمل به نیکی یاد نمی کردید.بخش دیگری را نقل می کنم:

 

«عمل انجام شده و اندیشه ها وسیاستهای بزرگ ارثیه ای است که از رهبران بجا می مانند ومی توانندبرای نسلهای بعدی به عنوان معیار های عمل مبارزه وزنده گی رهنمای حرکتهای بعدی باشند .بر ما رهروان راه مبارزه بخاطر بهروزی زحمتکشان افغانستان است تا ارثیه گرانبهای معنوی زنده گی پر محتوی ببرک کارمل را با دقت مطالعه ودرک کنیم و روح اندیشه هاوابتکارات وی را در عمل روزمره بکار بندیم.

 تجلیل تشریفاتی از یک رهبر ضمن اینکه ضروری است، نمیتواند حلال مشکلات مبارزه اجتماعی باشد؛رهبر را باید شناخت واندیشه ها وشیوه های عمل وی را در روشنايي حقیقتهای زنده گی مورد ارزیابی واستفاده قرار داد.بناً ما اعضای نهضت فراگیررا فرامیخوانیم به مطالعه دقیق شرایط عمل وشیوه های مبارزاتی جنبش چپ افغانستان که در آن ببرک کارمل قاطع ترین نقش را ایفا نموده است، بپردازند.

وفاداری به راه ببرک کارمل وفاداری به اندیشه هايي است که رهنمای عمل این شخصیت بزرگ تاریخ کشور ما بود.باید شیوه های مبارزاتی و دید ببرک کارمل از وظایف مبارزان در تطابق با وضع موجود را بکار بست.»

این قسمت راکه از موضع دوستی رفیق کارمل ووفاداری به اندیشه های وی  انصافاً نمی توان  بی محتوی خواند چون جان مطلب یعنی وفاداری به راه وخاطره رفیق ببرک کارمل را احتوا می کند. خوب پیش می رویم شاید به مراد آقای پائیز برسیم:

« چهره با صفای انقلابی ببرک کارمل با گذشت زمان به تدریج از پشت پرده ضخیم دود چرکین تبلیغات بی پایه ودروغین جارچیان جهل وجعل با درخشش تبارز می کند.

زنده باد یاد این فرزندصدیق ورهبر فرزانه مردم وطن»

به اجازه آقای پائیز ما بدین ترتیب تمام متن را در اینجا نقل کردیم.اگر ایشان این متن را بی محتوی مید انند، لطفاً مشخص تر وبا نشانی مطلب در متن نوشته بنویسند.

خوب آقای پائیز!این بود کم ما و کرم شمارا تقاضا داشتیم که کرم نکردید وسند مجلس موسسان مارا بی محتوی خواندید.در حقیقت شما به رفیق ببرک کارمل که این متن درباره ایشان نوشته شده بود بی احترامی کردید.زیرا احترام عمیق وصادقانه مجلس موسسان مارا بی محتوی خواندید.حالا بگوئید که خود شما چند تا مقاله با محتوی درین باره نوشته اید؟اجازه بدهید که بگوئیم کاپی کردن رایگان بیانیه های رفیق کارمل در سایتهای انترنتی  کار ساده ای است. اگر به این بزرگمرد تاریخ علاقه دارید خودتان درباره اش بنویسید.و  کوشش کنید که با محتوی بنویسید.

ویک نکته آخر درباره نوشته شما:تارنمای مشعل را منجمله ملامت کرده اید که مقاله بی نظیر رفیق قدیر حبیب را از صفحه اول نبرداشته است.بشما یاد آوری می کنم که رفیق قدیر حبیب با دیدی موشکافانه وبا جسارتی کم نظیر مسائل بسیار با اهمیتی را مطرح ساخته است که در درون جنبش چپ افغانستان جای بحث فراوان با ثمر پیرامون آن باقی است.فکر نمی کنید که به عوض چسپیدن به مطالب دیگر اول به سوالات برحق رفیق قدیر حبیب بایدجواب بدهید؟ آفرین بر این حوصله شما دربرابر خاموشی خود شما.

واما درباره معلم یونس که در سایت «اصالت » نوشته اند باید بگویم که : مرحبا سطح وسویه واطلاع  داشتن از مطالب. سر شما را بیشتر درباره آن به درد نمی آورم.

والسلام.

 

 

 

 

 

 

 


December 24th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها